چين در خاورميانه به دنبال چيست؟
شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین پس از سفری سه روزه که هفته گذشته انجام شد و پس از امضای بیش از ۳۵ توافقنامه همکاری در زمینههای مختلف با ارزش بیش از ۱۱۰ میلیارد ریال عربستان (معادل ۲۹.۳ دلار امریکا) این کشور را ترک کرد. ریاض برنامهای مشابه برنامه جو بایدن، رئیسجمهوری امریکا برای رئیسجمهوری چین ترتیب داد به گونهای که شی در سه نشست با سران عربستان، سران کشورهای عضو شورای همکاری و سران جهان عرب شرکت کرد، در پیام مستقیمی که اهمیت پکن مطلقا کمتر از اهمیت واشنگتن نیست.
برخلاف بایدن و استقبال سرد محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان از بایدن، استقبال گرمتر و پرشورتری از رئیسجمهوری چین صورت گرفت بهگونهای که اسبهای عربی در حالی که پرچم چین و عربستان را حمل میکردند، خودروی رئیسجمهوری چین را همراهی کردند، صحنهای که استقبال پرشور از دونالد ترامپ، رئیسجمهوری سابق امریکا در سال ۲۰۱۷ را یادآور بود.ن گرانی عربستان از این سفر و تکیه به آن در ایجاد مرحلهای جدید از ائتلافات منطقهای و بینالمللی، شتاب کشورهای عربی در همراهی با این مرحله، نشست سران جهان عرب با رئیسجمهوری چین بر سر یک میز پس از آنکه تنها در انحصار امریکا بود، نشان دهنده جهش قابل توجه در نقشه و تغییراتی در منطقه است که جزئی نیست و خبر از تغییر جهت کشورهای عربی میدهد، اکنون آیا چین جایگزین امریکا برای عربها خواهد شد؟
عرب ها از چین چه میخواهند؟
در ابتدا باید اشاره کرد که استقبال جهان عرب از چین رایگان و برای کینهتوزی به رئیسجمهوری امریکا نیست بلکه عربها اهدافی از تسریع نزدیکی خود به چین دارند، چین به عنوان یک نهاد اقتصادی عظیم که بر بخش اعظمی از اقتصاد جهان تسلط دارد، قطعا میتواند اقتصاد کشورهای عربی را تحکیم بخشد، به ویژه کشورهای عضو شورای همکاری را که بهدنبال سفت کردن جای پای خود از طریق تکنولوژی چین هستند که یکی از ارکان اساسی در اقتصادهای آینده است که کشورهای نفتی به دنبال آن هستند.
کشورهای عضو شورای همکاری همچنین به دنبال یک خاستگاه استراتژیک بجای امریکا هستند؛ امریکایی که خروج آن از منطقه از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۲۲ به شکافهایی در دیوار روابط این کشورها با امریکا منجر شد. سالهاست که چین از افتادن در دام خاورمیانه ملتهب به مسائل حساس خودداری میکند تا بیطرفی خود در عصر قطبیسازی را حفظ کند، مساله ی که ممکن است آرزوی چین در تبدیل شدن به بزرگترین قدرت اقتصادی در جهان را تهدید کند.
روابط امریکا و کشورهای عضو شورای همکاری از زمان امضای توافق هستهای با ایران در سال ۲۰۱۵ آغاز شد و با خروج امریکا از افغانستان و کاهش حضور خود در عراق و سوریه و اتخاذ سیاست “اول امریکا” و اهتمام صرف به منافع ملی خود بدون در نظر گرفتن توازن منافع با متحدانش در خاورمیانه شدت گرفت؛ همه این موارد در حجم و سطح روابط بین طرفین تاثیر گذاشت. کشورهای عضو شورای همکاری معتقدند چین به عنوان رهبر اردوگاه شرق به همراه روسیه، جایگزین آمادهای است که میتواند نبود امریکا را به طور موقت جبران کند، این مسالهای است که چینیها به خوبی از آن مطلعاند که چنین فرصتی را برای تحقق آرزوی خود یعنی گسترش نفوذ به خاورمیانه و منطقه خلیج نخواهند یافت.
چین از عربها چه میخواهد؟
چین سالها از افتادن به دام خاورمیانه ملتهب با مسائل حساس برای حفظ بیطرفی خود در عصر جناجبندیها، خودداری کرد اما به نظر میرسد این استراتژی دیگر با تحولات کنونی که به نفوذ سیاسی و نظامی برای حفظ نفوذ اقتصادی و تضمین تداوم آن نیازمند است، متناسب نیست.
از این رو چین میبایست در سیاست خارجی خود بازنگری و به سوی خاورمیانه به عنوان مسالهای برای امنیت ملی خود از آن جهت که منبع امن انرژی هستند، حرکت کند.
پس از آنکه اولویتهای چین در شرق آسیا و اقیانوس آرام محدود بود، شتاب آن به خاورمیانه و منطقه خلیج بیشتر شد زیرا آنها منبع انرژی، تجارت و سرمایه چگذاری هستند و چین نیمی از نیازهای نفتی خود را از آنها تامین می کند همانطور که این کشورها تقاطعی حیاتی هستند که اهمیت ژئواستراتژیک دارند. قطعا پکن امیدوار است با سوء استفاده از عقبنشینی اخیر امریکا، جای خالی امریکا در خاورمیانه را پر کند. اهتمام و توجه چین به جهان عرب یک بعد دیگر دارد که کماهمیتتر از عامل اقتصادی نیست و آن مساله تایوان است، چین از این طریق میخواهد به ملت خود ثابت کند میتواند در مقابله با ابرقدرتها در غرب بایستد.
چین محتاط
خاورمیانه اهمیت محوری برای چین دارد و این کشور طرحی قوی را برای تحکیم تسلط خود بر این منطقه حیاتی آغاز کرده، خاورمیانه منطقهای ملتهب است و نمیتوان با قطببندی وارد آن شد و باید بیطرف بود از این رو چین همواره بیطرف است و موضعی علیه هیچ یک از طرفها در رقابتهای منطقهای از جمله بین عربستان و ایران اتخاذ نمیکند علاوه بر اینکه در قضیه فلسطین نیز بیطرف بوده و موضع متوازنی داشته و طرح تاریخی کمربند و جاده را نیز برای اتحاد کشورهای منطقه ارائه داده است.
اینگونه است که چین در به دست آوردن وفاداری همه کشورها از جمله عربستان و کشورهای عضو شورای همکاری و ایران، فلسطین و اسرائیل، سوریه و ترکیه، ترکیه و کشورهای عضو شورای همکاری موفق شده و روابط یکسانی با همه این قدرتهای منطقهای داشته است.
قطعا چین امیدوار است جایگزین امریکا در خاورمیانه شود اما آیا عناصر موفقیت در این زمینه را دارد؟
پاسخ قاطعانه به این سوال در سایه عدم ثبات سیاست در صحنه بینالمللی سخت است اما تفاوت قابل توجه امریکا و چین در حضور آنها در خاورمیانه است به گونهای که امریکا بر گذرگاههای تجارت دریایی و زمینی تسلط دارد و تسلط کامل خود بر بنادر استراتژیک را تحمیل و امنیت خطوط تجارت و مسیرهای نفتی را تامین میکند علاوه بر اینکه دهها پایگاه نظامی در کشورهای منطقه دارد در مقابل چین تنها یک پایگاه نظامی در منطقه دارد و تقریبا نقشی در تامین امنیت گذرگاههای دریایی ندارد، این مسائل این رویکرد یعنی جایگزینی چین به جای امریکا را بسیار دشوار میکند. اما چین اگر بخواهد بر سر رهبری خاورمیانه با امریکا رقابت کند، باید تلاشهای بیشتری به خرج دهد و پایگاههای نظامی جدیدی احداث و حضور نظامی و تسلیحاتی خود را تقویت کند، امری که طبیعتا امریکا نمیپذیرد و احتمال درگیری مسلحانه سنگین بین دو طرف در منطقه وجود دارد و این برای چینیها که حتیالامکان از ورود به باتلاق درگیریهای مستقیم خودداری میکنند، غیرقابل قبول است.
(چاپ در شماره ی ۱۱۴۹ روزنامهی یادگار امروز
مورخ ۲۶ آذر ۱۴۰۱)
دیدگاه ها