علی اصغر سلیمانی
بعد از سال ۹۹ و ریزش سنگین بورس و داد و بیداد سهامداران کمتر کسی فکر میکرد که بار دیگر در اسفند ۱۴۰۰ و فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۲ عدهای به خیال بهرهمندی از سودهای ۵ تا ۷ درصدی در بورس ایران سرمایهگذاری کنند . اما این تئوری همچون تب و لرز اقتصاد ایران که گاهی گرانیهای افسارگسیخته را به خود میبیند و گاهی در رکود عمیق فرو میرود از هر ناشدنی امری شدنی میسازد. بروز این پدیده که آن را سرمایهگذاریهای فصلی و موقت در بورس میدانیم چنان گذری بود که گویی نسیمی بهار آمد و رفت. پولهای بالای ۲۰ هزار همت همچون نسیمی بود که گونههای تب دار بورس را دمی بوسید و داغ خنکی را بر دل سهامداران گذارد. فعالان بازار که مردم را تشویق به سرمایهگذاری میکردند هم امروز با دلهره سال ۹۹ انذار میدهند و گاهی با بالا رفتن ارزش معاملات تشویق به سهامداری میکنند. اما سوال اینجاست که پدیده سرمایههای در حال حرکت چطور چمدانها را باز نکرده می بنددند و عزم بازارهای موازی میکنند؟ چطور بازار سرمایه دستخوش تغییرات لحظهای و روزانه میشود؟ چه ابزاری وجود دارد تا پی به استراتژی و رانتهای پول هوشمند در بازار سرمایه ببریم؟
عشقی رئیس سازمان بورس در آخرین اظهارنظر خود بار دیگر در قامت مدافع دولت به جای دفاع از سهامداران برآمد و گفت: دولت هیچ دخالتی در بورس ندارد. این گفته را روسای سابق بورس در زمان روحانی هم بارها تکرار کردهاند و اگر فرض بر این باشد که هیچ دولتی دخالت مستقیمی در بازار سرمایه نداشته است و بازار سرمایه دستخوش پولهای رانتی و حجم انبوه سرمایهگذاران متصل به قدرت است که با پر و خالی کردن بازار جیب کوچک سهامداران عادی را خالی میکنند، باید به مسئولان گفت: دستمریزاد!
باید اینطور تصور کرد که کنترل الگوریتمی و همزمان قیمتها در بورس ، بالا رفتنهای شارپ و سرسره بازی با پول مردم عادی حتما مافیای بزرگی را پشت خود دارد که دولت نمیتواند با شناسایی آنها روند منطقی بازار را تامین کند. یا اگر اینگونه نباشد سازمان بورس چشمهایش را بسته و نمیخواهد در کار مافیای بازار سرمایه خللی ایجاد کند، چرا که شناسایی پولهای درشت و تکاندهنده در بورس که سهام مختلف را پروژه میکنند کار چندان سختی نیست. البته شاید مردم عادی و سهامداران از این رفتار بی منطق و غیر معمول بورس در هفتههای گذشته دیگرمتعجب نمیشوند، چرا که بازار سرمایه به عنوان دماسنج و نماگر اقتصاد کل کشور واقعیت غیرقابل کتمان اقتصاد کلان را بازگو میکند. در اقتصادی که شوک درمانیهای گاه و بیگاه به عنوان ابزار کنترل بازارها به کار گرفته میشود بعید نیست که پولهای سرگردان اما هماهنگ با رانتهای خبری هر لحظه مسیر عوض کنند. یک روز بازار دلار را تا ۶۰ هزار تومان میبرند، یک روز سکه و طلا را مهمان نقدینگی میکند و یک روز هم هوس پروژه کردن سهمهای بورسی به سرشان میزند. با این مفروضات باید پذیرفت که واسطهگری و دلالی در اقتصاد کشور نهادینه شده و هیچ پولی در هیچ جای اقتصاد کشور با گرایش به سرمایهگذاری بلند مدت نمی ماند. این مهم ترین آسیب اقتصاد کشوری است که رو به توسعه دارد اما زمینههای اصلی توسعه را فراهم نکرده است. بدون تردید بازاردر ایران، دست آموز دولتهاست. اقتصادی که بیش از ۷۰ درصد آن در اختیار دولت و مابقی آن در چنبره شبه دولتیهای خصوصی نماست معلم بزرگ بی ثباتی برای سرمایهگذاران خرد نیز شده است. اقتصاد ایران این درس را به سرمایهگذاران داده است که هیچ رونقی در هیچ بازاری ابدی نیست؛ این نکته به تنهایی یک امر معمول در اقتصاد است اما در ایران اینگونه باید این جمله را تاویل کرد که هر رونقی در اقتصاد کشور به پولهای کلانی وابسته است که در اختیار عده قلیلی قرار دارد. این گروه هر لحظه از بازاری به بازار دیگر کوچ میکنند. این پول تعهدی به توسعه، تولید و سرمایهگذاری ندارد. این پول طوفانی است که هر لحظه بازاری را دستخوش ویرانیهای غیر قابل جبران میکند. این پولها از ضد توسعه ترین پولهای دنیاست که برای تخریب فرهنگ، اقتصاد و جامعه ایرانی به قدر کافی در دست عده ای هست.
چاپ در شماره ی۱۷۹۵روزنامه ی یادگار امروز مورخ۱۴۰۳/۰۴/۱۱
دیدگاه ها