گروه روانشناسی :تنفر از خانواده خصوصا در بعضی از دورانهای زندگی مثل نوجوانی طبیعی است، اما اگر همیشه چنین احساسی دارید، بهتر است دقیقتر بررسیاش کنید و دنبال راه چاره باشید. اگر از خودتان میپرسید که چرا از خانواده ام متنفرم و باید با این احساسم چهکار کنم، میتوانید در ادامه پاسخ سؤالهای خود را بخوانید.
چرا از خانواده ام متنفرم؟ممکن است عوامل مختلفی دست به دست هم دهند و تنفر از مادر و پدر و بهطور کلی خانواده را در فرد ایجاد کنند. در ادامه، مهمترین این عوامل را بررسی میکنیم.
۱. بحرانهای نوجوانی:زیاد اتفاق میافتد که نوجوانان در فرایند تشکیل هویت خودشان با خانواده دچار مشکل شوند و عنوان کنند که از خانواده ام متنفرم. فشار همتایان و عوامل استرسزا در مدرسه ممکن است روی رفتار بچهها با والدین اثر بگذارند. این خشم نوجوانان در قبال خانواده تا حدی طبیعی و قابلانتظار است، ولی اگر به مدتی طولانیتر از حد طبیعی ادامه پیدا کند، ممکن است به افسردگی نوجوان منجر شود.
۲. تجربه بدرفتاری یا سوءاستفاده:ممکن است برخی بدرفتاریها از طرف والدین باعث ایجاد این احساس منفی شده باشد. تروماهای دوران کودکی و سوءاستفادهها نیز نقش مهمی در ایجاد نگرش منفی و حتی رفتارهای منفی با والدین دارند.
۳. تفاوت ارزشها:ارزشهای والدین و خانواده ما ممکن است با ارزشهای ما تفاوت داشته باشند و هرچه بزرگتر میشویم، این تفاوتها بیشتر میشوند. معمولا افراد به ارزشهای هم احترام میگذارند و این مشکل بهراحتی حل میشود، اما اگر والدین تلاش کنند که فرزندان خود را به پذیرش عقاید خودشان مجبور کنند، شرایطی سخت و غیرمنصفانه برای فرزندان خود ایجاد میکنند که ممکن است به خشم و نفرت فرزندان و ایجاد رابطه ناسالم در خانواده منجر شود.
۴. نادیدهگرفتن احساسات:وقتی کسی در کودکی از نظر احساسی نادیده گرفته میشود، احساس تهیبودن، تنهایی و ناتوانی در درک علت را با خودش به بزرگسالی میبرد. گاهی اوقات مراقبان کودک ناآگاهانه باعث ایجاد این حس در کودکان میشوند. ناتوانی والدین در حمایت عاطفی از کودکان باعث حس تهیبودن و جداافتادن از خانواده در بزرگسالی میشود.
۵. مرزهای نامناسب یا درهمتنیده:اگر خانواده مرزهای مشخصی نداشته باشد و حریم شخصی فیزیکی و احساسی شما در کودکی و نوجوانی رعایت نشود، در بزرگسالی احساس خوبی به خانواده خود نخواهید داشت. ممکن است در کودکی احساس نکنید که این شرایط غیرطبیعی است اما وقتی بزرگ شوید، متوجه میشوید که حقوق شما زیر پا گذاشته شدهاند.
۶. انتقاد دائمی:اگر احساس کنید که هیچ کاری را نمیتوانید درست انجام دهید، داشتن احساس مثبت به دوران کودکی و والدینتان بسیار سخت میشود. برخی از شیوههای تربیتی والدین که مختص نسلهای قبل بودند، مبتنی بر انتقاد و ایجاد شرمساری بودند و همین شیوه رفتار کودکان را شکل میداد.
این شیوه تربیتی در حال تغییر است، اما هنوز بین انتقاد دائمی و احساس منفی به خانواده رابطه مستقیم وجود دارد. کودکانی که اینچنین با آنها بدرفتاری میشود، بعدا برای برقراری ارتباط با خانواده و نزدیکشدن به آنها دچار مشکل میشوند.
۷. رهاشدن :ممکن است والدین به دلایل مختلفی فرزندان خود را رها کنند که گاهی ورای اختیار و تصمیم والدین است. از حبس، اعزام به خدمت، نگرانیهای مربوط به سلامتی یا مرگ گرفته تا خروج پدر و مادر از خانه با میل و رغبت همگی بر نحوه نگرش کودک در حال رشد به خود و دنیای اطرافش اثر میگذارند. غیبت والدین ممکن است بر سبک دلبستگی کودک اثر بگذارد که به نوبه خود بر نحوه ایجاد و حفظ روابط آنها در بزرگسالی تأثیرگذار است.
چطور با احساس تنفر از خانواده کنار بیاییم؟
کنارآمدن با خانواده ناکارآمد ممکن است دشوار باشد، اما غیرممکن نیست. بسیاری از مردم تا سن زیاد در خانه والدین زندگی میکنند یا ارزشهای فرهنگیشان به آنها اجازه نمیدهد از والدین خود فاصله بگیرند، هرچند رابطه آنها بسیار ناسالم باشد. صرفنظر از وضعیت شما، ابزارهایی برای بهبود اوضاع وجود دارند. مکانیسمهای مقابلهای سالم همراه با تغییر شیوه زندگی یا سازگاری به شما کمک میکند که با این احساس جدایی و تنفر از والدین مقابله کنید.
۱. تمرکز روی خود:کنارآمدن با والدین سمی استرسزا و خستهکننده است. در برخورد با والدین سمی، خودمراقبتی عاطفی را فراموش نکنید، چون به شما کمک میکند ثابتقدم بمانید و از غرقشدن در احساسات جلوگیری کنید.
۲. پذیرش احساسات:اگر احساسات منفی را از سر میگذرانید، باید با خودتان کنار بیایید و آنها را بپذیرید. این مرحله با پذیرش و تصدیق احساسات شروع میشود. برای بسیاری از افراد این مرحله ممکن است مبارزهای طولانی باشد، چون آنها هرگز یاد نگرفتهاند که چگونه احساسات خود را شناسایی کنند، بهخصوص اگر در خانه نادیده گرفته شده باشند یا از والدین آزار عاطفی دیده باشند.
۳. تعیین مرزهای سالم:تعیین مرزها با والدین شامل تصمیمگیری درباره زمان، مکان و مدتزمان تماس تلفنی یا حضوری با آنهاست. همچنین شامل تعیین محدودیت برای موضوعاتی است که دربارهشان صحبت میکنید و تصمیمگیری درباره اینکه در صورت شکستهشدن این مرز، چه واکنشی خواهید داشت.
۴. ارتباط مختصر و کوتاه:هنگام برقراری ارتباط با والدین سمی، رابطه را کوتاه و مختصر نگه دارید. این کار گفتوگوهای رفتوبرگشتی را که آنها اغلب برای دستکاری روان شما انجام دهند، محدود میکند. عبارات کوتاهی را تمرین کنید که مکالمه را پیش میبرند یا آن را قطع میکنند.
چاپ در شماره ی ۱۲۶۸روزنامه ی یادگار امروز مورخ۱۴۰۲/۰۳/۰۷
دیدگاه ها