(صیدمیرزابزرگ تبار/ پژوهشگر و فعال رسانهای)
پدیدهی ورزش که سلامت جوامع بشری را تضمین میکند اگر همراه با نشاط و شادابی و طراوت نباشدو یا اساس آن بر مبنای احترام و ادب به رقیبان و همنوعان نباشد، از دیدگاه پدیدارشناسی نمیتواند نقش مثبت در جامعه ایفا کند و در این فرایند «رفتارهای جعلی جای حقیقت راخواهدگرفت» .
در ورزش اگر خودخواهی و خودمحوری، تکبر و غرور پاشنه آشیل گردد، این پدیده منفی اخلاقی و اجتماعی باعث ناکارآمدی آن خواهدشد، درست است پدیدهی ورزش بهطور طبیعی یک رویکرد احساسی، هیستری و هیجانی است اما اگر ورزشکار اخلاق را در ورزش ببازد و این تکانشگری ورزشکار را دچار اسکیزو فرنی کند همین رویکرد باعث آسیب زدن به افراد و سایرطبقات اجتماعی میگردد که خروجی آن باعث افزایش تستوسترون و پرخاشگری در جامعه میشود چرا که الگوبرداری از سلبریتیها و ورزشکاران بسیار بالا است.
در جوامع امروزی گاها دیده شده آنقدر که ورزشکاران و سلبریتیها الگوسازهستند، نخبگان و فرهیختگان و چهرههای علمی الگوسازنیستند!
اما متاسفانه بعضاً دیده شده تعدادی از این چهرههای طبقاتی بهقدری اخلاق و انسانیت را با رویکردهای ناصحیح زیرسوال میبرند که آدمهای عادی انگشت حیرت به دندان میگیرند و این رویکرد به پای تمام این طبقات نامبرده حساب میشود. سوال این است که آیا این طبقات اجتماعی هزینهی رفتارهای نادرست چنین افرادی رامتحمل میشوند؟آیا قیاس و استقرای این دو، درست است؟ و…
ورزش در جامعهی امروزی علیرغم اینکه طرفداران خاص خودش را در جوامع بشری به همراه خواهد داشت اما چالش و
آسیبهای آن نکته منفی این پدیده شده است. اگر این چالش آسیبشناسی نگردد و راهکارهای عملی ارائه نگردد ذهن و احساس ورزشکار نمیتواند نقش مثبت ایفا کند چون در این فراگرد خود واقعی زیرخروارهای خود دروغین دفن خواهدشد. بنابراین «ورزشکار باید همواره با تمرینات مداوم، خود واقعی را در میدان عمل به رقیبان نشان دهد» و این فرایند با تمرینات روتین جسمی حاصل میشود تا کمبودها و نقصها برطرف گردد.
علاوه برآمادگی جسمی که یک ورزشکار باید همواره خود را بالانس کند اگر یک ورزشکار از اخلاق و ادب و نزاکت دور باشد، شاید به جایگاهی که مد نظر اوست دست پیدا نکند. پهلوان و قهرمان واقعی کسی است که بالای نفس امارهاش قرار بگیرد؛ اگر نفس اماره بر رفتارهای مثبت ورزشکار تاثیر منفی بگذارد و ورزشکار از اخلاق بیبهره باشد» آن ورزشکار با ستایش و اسطورهسازی جایگاهی در جامعه پیدا نخواهد کرد، بنابراین « اعمال و رفتار یک ورزشکار بیلبوردیست که میتواند او را به نقطهی اوج برساند و عکس این هم صادق است» . پس ارائه خود واقعی در هر رویکردی نشان از پوزیتویسم ( اثبات گرایی) طبقات اجتماعی جوامع بشری است و این گزاره زمانی جایگاه خویش را بهینهسازی میکند که نقش واقعی در جامعه نهادینه کندو…
ورزش یک رویکرد هستیشناسانه است و نه یک پدیدهی جایگزین؛ اصل ورزش همچون ذات و حقیقت یک پدیده است و چنانچه رنگ و لعاب جعلی و ساختگی به خود بگیرد، ازاهمیت آن کاسته خواهدشد. آنچه باعث پوئن یک ورزشکار میشود این است که او با اخلاق و منش خویش درس پهلوانی را به نسل امروزی و ما بعد خویش تداعی بکند. پوریای ولی و جهان پهلوان تختی درست است که از لحاظ جسمی در سطح بالایی قرار داشتند اما آنچه باعث شد نام و یاد اینها در جامعه باقی بماند اخلاق و منش و مردانگی بودو نه مقامهایی که کسب نمودند. بنابراین «در گذر زمان هر چیزی به نیستی میرود جز انسانیت و اخلاق و معرفت که همواره به یادگار باقی خواهد ماند». رنگها همه روزی محوخواهندشد، معبدها فروخواهندریخت، مقام و منصبها به فراموشی سپرده خواهد شد، امپراطوریها همه روزی سقوط خواهندکرد، اسطورهها جز نامی از آنها باقی نخواهد ماند و «آنچه در جامعه جاودانه خواهد ماند اخلاق، مهربانی، معرفت، ادب و انسانیت است». آیا بهتر نیست ما به این ایدههای انسانی پایبند باشیم و اساس ما در هرکاری رعایت اخلاقیات و انسانیت باشد تا اسطورهها در هر بازهی زمانی جایگاه خویش را محفوظ نگه دارند؟!
(چاپ در شمارهی ۱۲۴۸ روزنامهی یادگار امروز
مورخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲)
دیدگاه ها