طبیب جمهور مستاجر پاستور شد؛
انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم که یک سال زودتر از موعد قانونی خود درپی درگذشت شهادتگونه ابراهیم رئیسی و همراهانش در سانحه سقوط بالگرد برگزار شده بود، بالاخره با مشخص شدن برنده نهایی این رقابت در دوره دوم به پایان رسید و «مسعود پزشکیان» نهمین رئیس جمهوری ایران شد.
انتخاباتی که دور اول آن هفته گذشته برگزار شد اما درپی مشارکت ۴۰ درصدی مردم، رقابتها میان مسعود پزشکیان و سعید جلیلی به دور دوم کشیده شده بود.
اما چه رخ داد که اصولگرایان شکست خوردند؟
مسعود پزشکیان از هیچ رانتی برخوردار نبوده و تنها نماینده مجلس بوده با رأی مردم تبریز و یک دوره هم نایب رییس مجلس باز با رأی نمایندگان. آن هم دورهای که مجلس به اراده و علاقهٔ عمومی نزدیکتر بوده است. قبل از آن نیز وزیر موفقترین دولت بعد از انقلاب در تمام شاخص های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی بوده در دولت دوم خاتمی.
در مقابل اما سعید جلیلی قرار داشت که به سایه نشینی میبالید و در هیچ رقابتی برنده نشده است. باقر قالیباف هم در هیچ یک از ادوار گذشته نتوانست رییس جمهور شود و اگر رییس مجلس شد به خاطر انتخابات غیر رقابتی ۹۸ و ۱۴۰۲ بود. به بیان دیگر اصول گرایی ایرانی برنده مسابقه بی رقیب است و این را فراموش کرده بودند.
اصول گرایی ایرانی در هر انتخابات یک نام تازه برای خود برمی گزید. اوج انحصار طلبی خود را وقتی نشان دادند که نام خود را «جبهه انقلاب» گذاشتند. انگار که دیگران ضد انقلاباند. خودشان هیچ توجیهی و توضیحی در این باره نداشتند که اگر آنها جبهه انقلاباند آیا مسعود پزشکیان ضد انقلاب است؟ اگر نه آن نام چیست و اگر آری آیا اکنون یک ضد انقلاب رییس جمهور شده است؟!
خطای بعدی این بود که به دروغ چنگ زدند و به پزشکیان نسبتهایی دادند تا او موفق نشود. از گران کردن قیمت بنزین تا سوء تعبیر از عبارتی که درباره سردار سلیمانی به کار برده بود. آن قدر دروغ گفتند که به آدم حال تهوع دست میداد.
جوری میگفتند «دولت سوم روحانی» که انگار روحانی، نتانیاهو بوده است. اما همین هم به ضررشان شد. چون وزیر روحانی نبوده و باعث شد نام خاتمی مطرح شود و بگویند دولت سوم خاتمی و در مناظره گفت: مردم! زمان خاتمی وضع شما بهتر بود یا حالا؟ فکر این را نکرده بودند. خاصه آن دو نابغه مناظرهها.
با این حال نهایت بیاخلاقی را در حق رییس جمهوری سابق به کار بردند تا از سه سال دولت مرحوم رییسی بگذرند و شگفتا که هم لباسان روحانی در جناح راست این لحن در قبال یک معمم را تقبیح نکردند و از هم لباس دیگر هم حمایت نکردند. روزگاری در این مملکت وقتی جلسه سخنرانی مرحوم فلسفی را بر هم زدند صدای همه درآمد و حالا نشستند و تماشا کردند. در حالی که اتفاقا دولت اول روحانی موفق بوده هم در تنشزدایی و هم در مهار تورم و حکایت دولت دوم کاملا جداست. ضمن این که «به عقب برنمیگردیم» شعار خود روحانی بود. با تقلید شعار خود او که نمیتوانی به او فحش بدهی!
با این که حضور احساسی و عاطفی مردم در مراسم تشییع مرحوم رییسی را به حساب خودشان گذاشتند منتها مشخص نشد کی می خواهد راه او را ادامه بدهد؟
یک نفر تمام مدت انتخابات لباس سیاه پوشید تا بگوید سوگوار اوست و « شهید رییسی عزیز» از دهان او نمیافتاد اما دست آخر جامه سیاه از تن به درآورد و اعلام انصراف کرد! قبلا نوشته بودم صندوق همان تابوت نیست. تشییع را باید با تشییع مقایسه کرد و انتخابات را با انتخابات. رقابت بر سر این که کدام یک ادامه دهندهٔ راه رییس جمهور فقید است این ادعا را از اثرگذاری انداخت. به یاد آوریم چگونه سه وزیر و دو معاون رییس جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری شدند و آن نامه کودکانه را به شورای نگهبان نوشتند. هنوز از آن نامه به شگفتی و خنده میافتم. از بس که کودکانه بود و سطح نازل آنان را نشان داد.
شانه خالی کردن نامزدهای اصول گرا از طرحهایی چون نور (علیه زنان) و صیانت ( علیه اینترنت) آزاد نشان داد که خودشان میدانند این کارها زشت است اما مرتکب میشدند. نشان داد پای قدرت در میان باشد از شریعت دم نمی زنند و گرنه باید با صدای بلند می گفتند «حکم شریعت را اجرا میکنیم» ولی نگفتند و طالبان از این حیث بر آنان ارجح است. هیچ یک هم طرح نور را به گردن نگرفت و طبعا بخشی از زنان و دختران ایرانی که مورد اهانت قرار گرفته و در مرحله اول رأی نداده بودند به صحنه آمدند و یکی از عوامل پیروزی پزشکیان شدند. صریح تر: دکتر مسعود پزشکیان را زنان و دختران ایران به ریاست جمهوری رساندند. همان ها که به اسم نور مورد اهانت قرار گرفتند و پزشکیان هم کل طرح را با نسبت دادن به باطوم نفی کرد و گفت: «ما را به سیاهی میرساند» و اصولگرایی مدعی شریعت هم لام تا کام حرفی نزد!
روزگاری اصولگرایی و جریان راست با سنت و محافظهکاری و روحانیت و بازار نسبت داشت و اکنون پشت سر یک چهره رادیکال قرار گرفته بود. همین سبب شد دو رقیب سال ۷۶ (خاتمی و ناطق) و دو فیلسوف که بارها هم دیگر را نقد کردهاند (سروش و داوری) متفقا از پزشکیان حمایت کنند. چون بحث تقابل «فهم» با «وهم« بود.
جنس فعالیت رسانههای حامی پزشکیان با حامیان قالیباف و جلیلی کاملا تفاوت داشت. در آنجا از بالا سامان داده شد و با اتکا به انواع بودجهها و رانتها و یارانهها و این طرف دلی بود و حسی و از پایین. برخی از آنها شأن خود را در حد بوق تبلیغاتی فروکاسته بودند و مخاطبان دریافتند کدام به کار رسانهای شبیه تر است. مهم تر این که نتوانستند از قالیباف به جلیلی شیفت و مخاطبان را مجاب کنند.
سه سال خالصسازی مردم را به ستوه آورده بود. اخراج استادان مستقل و به زندان انداختن روزنامه نگاران افشاگر با ادعای حمایت از افشاگران و مقابله با گردن کلفت ها را باور ناپذیر ساخته بود. این همان نکته بود که اصولگرایی ایرانی از درک آن عاجز بود. آنها حتی به این روش زشت در میزگرد تلویزیونی هم ادامه دادند و کاسه صبر دکتر فاضلی جامعهشناس هم لبریز شد. خشم جامعه شناس خشم یک جامعه بود علیه دروغ و در نهایت مردم به صداقت و راست گویی رأی دادند. راست افراطی مملکت داری را با ادره دبستان اشتباه گرفته و افرادی خام و بی تجربه را بر مصادر امور گماشته بودند. علت کاهش آرای باطله همین رأی کارمندان عاصی بود که از نزدیک می دیدند در دولت رییسی سطح مدیریت چقدر نازل شده است.
وعده های رنگارنگ دو نامزد و طرح ۵ فوریتی رییس کنونی مجلس در حالی بود که هر سه نفر در این سه سال صاحب منصب بوده اند. اوج بلوغ مردم گرفتار در تأمین معیشت این بود که فریب وعدههای دروغینی چون ۲۰۰ گرم طلای زاکانی و یک میلیارد تومان قاضی زاده هاشمی را نخوردند و ۲۰۰ متر زمین رایگان باقر قالیباف را عملیاتی ندانستند. جایی نوشتم مهدی چمران باید شرم کند که با اعتبار برادر رییس شورای شهر شده و آن را برای آدمی مثل زاکانی هزینه کرده است.
نه که ندانم او در زمره حامیان اصلی زاکانی نبوده ولی اکنون و در سن بالای ۸۰ می تواند برکناری او را به خاطر رفتار ایام انتخابات که به اعتبار شهرداری و شورا آسیب رسانده خواستار شود اگر واقعا موافق نیست. روزنامه شهرداری تهران را نگاه کنید. شبیه روزنامه دیواری شده و هر چه توانستند از محل عوارض من و شما تبلیغ کردند. این که مردم به وعده های طلا و زمین و وام توجه نکردند اوج بلوغ است و قابل توجه خارج نشینانی که گمان می کنند انقلاب به خاطر وعده آب و برق رایگان بود در حالی که تا قبل از هدف مندی یارانه ها را رایگان فاصله نداشت. خطای دهم راست افراطی این بود که شعور مردم را دست کم گرفتند.
چه کسی می تواند نقش رییس جمهوری پیشین ایران را انکار کند؟ ممنوع التصویری او بعد حوادث ۸۸ نه تنها از محبوبیت خاتمی نکاست بلکه او را برای نسل تازه به چهره ای افسانه ای بدل ساخت و همین باعث اقبال به او شد. این خطا هم در شکست اصول گرایی رادیکال نقش داشت. حالا کیهان است و رییس جمهوری که خاتمی او را برکشیده است.
ضرب المثلی هست که مردم به یخچال خانه شان بیشتر اعتماد دارند تا تلویزیون. مردم ایران تورم سه سال اخیر و عملی نشدن سه وعده یک میلیون شغل و یک میلیون مسکن و تورم تک رقمی را با گوشت و پوست خود درک کردند و از خطاهای این جماعت این بود که مدام می گفتند روحانی روزی ۳۰۰ هزار بشکه نفت صادر کرد و ما روزی یک میلیون و نیم و اتفاقا این به زیان شان شد. چون توجیه روحانی در دولت دوم کاهش درآمد بود و اینها خودشان اذعان کردند ۵ برابر شده. طبعا وقتی درآمد ۵ برابر شده دیگر استمرار کاستی های سابق توجیه نداشت. به عبارت دیگر هر چه گفتند بیشتر نفت فروختیم بیشتر در معرض نقد قرار گرفتند.
اصولگرایی رادیکال میپنداشت مردم چشم به سلبریتیها دارند و انگار اصلاحطلبی از این سرچشمه سیراب میشود. در حالی که این بار نیامدند و چه بهتر که نیامدند. چون دو روز دیگر میخواستند بگویند پشیمانیم! امر بر برخی هنرپیشهها مشتبه شده بود که دنبال کنندههای اینستاگرام در همه شئون پیرو آنها هستند. در سال ۹۶ این خطا را با عکس یادگاری مرحوم رییسی با تتلو مرتکب شدند و بعد با فشار به آنها و دور کردنشان از سیاست تا جایی که در انتخابات اخیر جز معدودی که شعور سیاسی داشتند مانند کیانیان و پرستویی بقیه نیامدند تا از گزند فحاشان در امان بمانند و موضعشان لو نرود و بهتر که نیامدند و گرنه باید نگران پشیمانیشان میبودیم!
خطای بزرگ دیگر فرستادن زاکانی و قاضیزاده هاشمی بود در حالی که بارها گفتند کنار نمیروند ولی رفتند. طبیعی است که مردم صداقت را بر فریب ترجیح میدهند. قاضی زاده هاشمی یک بار به ابراهیم متقی و نوبت بعد به حسین انتظامی گفت تا آخر میماند اما نماند. زاکانی هم در واکنش به آن طعنه مشهور پزشکیان (تاآخر می مونی دیگه؟!) گفت: بله و نمیگذارد او رییس جمهوری شود. سعید جلیلی البته در ابتدا چهره اخلاقیتری از خود نشان داد ولی حضور در نماز جمعه به امامت شیخ کاظم صدیقی و مناظره آخر به وجهه او آسیب رساند.
چاپ در شماره ۱۵۸۱ روزنامه یادگار امروز مورخ ۱۴۰۳/۰۴/۱۷
دیدگاه ها