وقتی دولت در اقتصاد ایران دیگر نقش تعیینکنندهای ندارد
دولت ابراهیم رئیسی با شعارهای متنوعی در حوزه اقتصاد کابینه را از حسن روحانی تحویل گرفت. رئیسی درمبارزات انتخاباتی از وعدههایی نظیر مهار تورم، ایجاد رونق اقتصادی، بهبود معیشت مردم، بهویژه محرومان و … عبور کرد و از برنامه ۷۰۰۰ صفحهای خود رونمایی کرد.با این حال اکنون پس از گذشت ۲.۵ سال از حیات دولت سیزدهم، تورم اقتصاد ایران در محدوده ۴۰ درصد باقی مانده و رکود را میتوان عنصر بیشتر بازارهای تولیدی معرفی کرد. در این بین بهرغم سرکوب ارزی، این بازارها همچنان محل اصلی رفت و برگشت سرمایه هستند و بیشتر نقدینگی به شکل سوداگرانه در این بازارها جریان دارد.حال برای بررسی عملکرد ۲.۵ساله دولت سیزدهم مصاحبه حسین راغفر، اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا را میخوانید.
در حال حاضر ۲.۵ سال از فعالیت دولت سیزدهم میگذرد؛ آیا عملکرد تیم اقتصادی دولت قابل دفاع است یا در این مدت نمره مردودی دریافت میکند؟
اصولا دولت در اقتصاد ایران دیگر نقش تعیینکنندهای ندارد. در واقع دولت به یک دستگاه بروکراسی عریض و طویل تبدیل شده است که نقش و قدرتی در تصمیمگیریها و اجرای امور ندارد و هر روز هم این نقش محدودتر میشود.با توجه به مداخلاتی که از سوی نهادهای قدرت در اقتصاد کشور به چشم میخورد، دولت عملا سهم تعیینکنندهای ندارد.بر این اساس، بررسی کارنامه دولت چندان محلی از اعراب ندارد و به واقعیت نزدیک نیست.نکته قابل توجه این است که دولتها پیش از اینکه تشکیل شوند و در ظاهر امور اجرایی را به دست بگیرند، یک سری وعده و شعار ردیف میکنند که این امر هم به نظر میرشد از ناآشنایی آنها به مراتب قدرت نشات میگیرد.اگر نگاه به مسئله بدین شکل باشد، در این صورت انتظارات از دولت بشدت کاهش پیدا میکند.درنهایت دولت سیزدهم نیز مانند تمام دولتهای دیگر کارایی و توانایی چندانی برای انجام ماموریتهایی که تعریف شده، ندارد و به همین دلیل هم باید گفت هیچ یک از وعدههایش را عملی نکرده و یک شکست کامل در این زمینه خورده است.
به هر حال نمیتوان سیاستگذاریهای دولت در زمینه اقتصاد را نادیده گرفت. مانند جراحی اقتصاد که ابتکار دولتمردان بود و درنهایت منجر به رهاشدن افسار تورم شد. آیا این سیاستگذاریها را باید نادیده گرفت؟ یا ممکن است چنین سیاستهایی هم به دولت دیکته شده باشد؟
باید گفت که این سیاستها عملا به دولت ابلاغ میشود. یعنی به دولت گفته میشود که فلان سیاست را به اجرا بگذارد.در همان جلسه که ارز ترجیحی حذف شد و نام آن را جراحی اقتصادی گذاشتند، رئیس دولت تاکید داشت که حط قرمز دولت دو محور دارد که یکی مهار تورم و دیگری افزایش قدرت پول ملی است. در حالی که دستور کار همان جلسه نقض همین دو خط قرمز بود.جالب آنکه لایحه جلسهای که تا ساعت ۲۱:۳۰ طول کشیده بود، در کمتر از ۱۰ ساعت تقدیم مجلس شد. این بدان معناست که از دو هفته قبل این تصمیم مشخص بود و فقط یک جلسه نمایشی برای آن تشکیل شد.
راهکار چیست؟
راهکار برونرفت از بحران کنونی که ریشه آن به انحصارهای قدرتمندی برمیگردد که نهادهای حاکمیتی در اقتصاد به وجود آوردهاند، در خروج تدریجی آنها از اقتصاد کشور است. با این حال از همان گام اول سهم آنها در اقتصاد باید محدود شود. بنابراین عملا خروج از بحرانی که به آن اشاره شد بدون اصلاحات ساختاری امکانپذیر نیست.اگر قرار به خروج گام به گام نهادهای حاکمیتی از اقتصاد باشد، در یک دوره زمانی کوتاهمدت سهساله میتوان حیطه فعالیت آنها را به یکسوم کاهش داد و دوسوم دیگر در اختیار بخش خصوصی واقعی قرار بگیرد. در غیر این صورت امکان ندارد اعتماد بخش خصوصی به دولت و حاکمیت بازسازی شود.
با توجه به نزدیکشدن به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تغییری در روند مذاکرات هستهای ایجاد میشود؟ آیا در این مدت پیمانهای شرقی مانند بریکس یا شانگهای توانستهاند جایگزینی برای برجام باشند؟
برجام را دیگر باید یک قرارداد مرده دانست که دیگر قابل احیا نیست. باید توجه داشت که مسئله برجام بهنوعی کنترل ایران بود. موضوعی که جان کری، نماینده آمریکا در مذاکرات برجام، هم خطاب به دونالد ترامپ، رئیس جمهوری سابق آمریکا، که برجام را لغو کرد، یادآور شد. اکنون برجام دیگر معنای خود را از دست داده است.از سوی دیگر، پیمانهایی نظیر بریکس و شانگهای هم معجزه نمیکنند. این ظرفیتهای داخلی است که منجر به پویایی اقتصاد میشود و در این زمینه باید در ابتدا تصمیمات اصلاح شود.چراکه خود کشورهای حاضر در بریکس و شانگهای تحت فشار آمریکا قرار دارند و بهعنوان مثال اگر امریکا به چین فشار بیاورد، قطعا پکن در روابط خود با ایران تجدید نظر میکند؛ آنگاه بریکس و شانگهای هم معنای خود را از دست میدهند.
چاپ در شماره ۱۵۰۳ روزنامه ی یادگار امروز مورخ ۱۴۰۲/۱۲/۲۶
دیدگاه ها