دهه هشتادی ها رمزی حرف می زنند
نعیمه موحد / گروه جامعه
چندی قبل در شبکههای احتماعی تصویری از متن یک نوجوان رد وبدل میشد و افراد زیادی درباره آن صحبت میکردند. عمده حرف بزرگترها این بود که به جز افعال «است» و یا فعل «من» هیچکدام از حرف های نوجوان را نمیفهمند و اصلا این نوجوان با اینکه فارسی نوشته اما دارد به چه زبانی حرف میزند؟ همین اتفاق احتمالا وقتی وارد یک جمع دهه هشتادی یا نودی بشویم هم برایمان اتفاق میافتد.
کلمات و اصطلاحات ساخته شده از کلماتی که در دایره واژگان ما جایی ندارد و معنی آن را نمیدانیم. همین سرنخ را میتوان در نوشتار نسل جدید هم پیدا کرد. جایی که «آیا»، «عایا» نوشته میشود و «مثلا»، «مثلن» و در جواب هم میشنویم که حالا چه فرقی دارد؟ اما واقعیت این است که این فرآیند، زیاد تقصیر نسل جدید نیست. در چند دهه اخیر بیتوجهی به زبان فارسی و سهلانگاری برای حفاظت از آن ملقمه عجیبی از درست و غلط زبان فارسی را ایجاد کرده است که هم به فارسی ضربه زده و هم در آینده بیشتر ضربه خواهد زد.در این گفت و گو با فرزانه فخریان، زبانشناس و پژوهشگر فرهنگی درباره روندی که زبان فارسی را با دور شدن از اصل خود به نسل جدید منتقل کرد، به صحبت نشستیم.
برخی معتقد هستند زبان پویاست و تغییرات مرحلهای و نسلی آسیبی به آن وارد نمیکند. آیا این گذاره درباره تغییر زبانی در نسل جدید صحیح است؟
مسئله تغییر زبانی در نسل جدید را باید از دو سمت بررسی کنیم. یکی از سمت بزرگترها که میتوانیم بگوییم اثرگذاران و صاحبان دقیق زبان هستند. در نسلی که وقتی شما درباره زبان حرف بزنی اهمیتی برایش ندارد و فکر میکند مسائل مهمتری در جامعه دارد که به آن بپردازد، به عنوان والد، مربی، مسئول، معلم و به عنوان هرکسی که یک بزرگسال دارد جای او را پر میکند، نسل بعد از او و نسلی که تربیت میکند موضوع زبان برایش مهم نیست. این اتفاقی است که در جامعه ایرانی در دو سه دهه گذشته بیشتر از چهار دهه قبل اتفاق افتاده است. دلایل مختلفی هم داشته است الان وقتی این موضوع را مطرح می کنیم میگویند مملکتی که درگیر جنگ و سازندگی بوده و یا الان درگیر تحریم است مسئلهاش زبان نیست. درحالی که باید مقایسه کنیم کشورهای دیگر در این فضا چه ضربههایی خوردند و یا چه جاهایی سفت گرفتهاند که ضربه نخورند، یعنی در وضعیت بحرانی جنگ بودهاند ولی در همان موقع حواسشان بوده است که چهطور از میراث فرهنگی و مردمی خود که اصلیترین آن زبان است محافظت کنم.این حرف هم که زبان پویاست و ازین چیزها تاثیر نمیپذیرد حرف فوقالعاده غلطی است. همانطور که زبان پویاست، من هم پویا هستم و دارم از آن تاثیر میپذیرم. اگر قرار بود اتفاقی برای زبان نیفتد، امروز بگویید که باید به جای «اوکی» چه بگوییم که همین معنی را برساند؟
چرا مسئله تغییر زبانی برای نسل جدید رخ داد؟
در این چرخه ما نسلی داریم که کودک، نوجوان و یا جوان است و دارد از زبان استفاده میکند ولی امکان تولیدمحتوا و انتشارمحتوا برای او آزادانهتر و بدون صاحبتر است. ما وقتی کودک بودیم و میخواستیم حتی در روزنامه دیواری مدرسه چیزی بنویسیم کسی به آن نظارت داشت و صاحب آن بود. یعنی میگفتند روزنامه دیواری را در این موضوع درست کن و بیا به من تحویل بده.اما الان وقتی در فضای مجازی مینویسیم کسی صاحب اختیار نوشته ما نیست و اساسا امکان نظارت به محتوای آن هم وجود ندارد. پس نسل جدید هرطور که دوست داشته در فضای مجازی نوشته و آزادانه حرف زده است. حالا تغییر اجتماعی که این نسل که راحتتر حرف زده و نظرش را بیان کرده است فرصت غیر زبانی بیان داشته است نسبت به نسل قبل داشته است را هم باید در نظر بگیریم. همین باعث شده فکر کند میتواند با زبان هرطور که خواست برخورد کند و از آن زبان استفاده کنم.ما به عنوان بزرگسال چه کار کردیم؟ ما همانطور که بزرگسالانی بودیم که زبان برایمان اولویت نبود، امروز هم برای حفظ زبان هزینه نمی کنیم و وقت نمیگذاریم. این را حتی از بچهها و نسل بعد از خود هم نخواستیم.
پس تکلیف قواعد زبانی که بوده و هست در این میان چه میشود؟
قوانین در حوزه زبان اگر هم وجود داشته باشند به سادگی اجرا نمیشوند و کسی با عدم اجرای آن برخورد نمیکند. سادهترین مثال قوانینی است که برای انتشار کتاب داریم که بیشتر درباره محتوا انجام میشود تا زبان. در فضای اجتماعی هم سادهترین قانونی که درباره زبان داریم این است که اصناف و کارخانهها از اسامی و الفاظ بیگانه برای سردر مغازه خود استفاده نکنند. درحالی که در دو دهه اخیر بیشتر از هر وقت دیگری شاهد استفاده از کلمات غیرفارسی برای اصناف بودهایم. اینها بر باقی جامعه هم تاثیرگذار هستند. وقتی هیچ جا حساسیتی در این زمینه نداشته باشیم، میرسیم به منوی کافهها و رستورانها که ترکیبات عجیب و غریبی را عمدتا به زبان انگلیسی مینویسند.من نمیخواهم بگویم نسل دهه هشتادی و نودی در به کارگیری نادرست زبان مقصر است. این نسلها دارند متاثر از زمانه خودشان واکنش عادی خودش را نشان میدهد. اطلاع، سواد و دانش کافی زبانی گویشور هم به او منتقل نشده است.
نقش آموزش و پرورش در تدریس زبان رسمی را چهطور تحلیل میکنید؟
این ایراد متوجه آموزش پرورش هم است. ما گویشور زبانی که تا شش سالگی به راحتی میتوانست حرف بزند به مدرسه میبریم و میگوییم حالا کلمات را حرکتگذاری بخوان. یعنی فارسی که تا الان بلد بوده را برای او غریبه میکنیم. کتاب های آموزشی مدرسه نه آیینه جامعه هستند و نه آینه اصل زبانی ما.نوع آموزش در مدارس نسبت به نسلهای قبل تغییر زیادی کرده است. در این تغییر هم اتفاق مثبتی نیفتاده است؟ تفاوت دانش زبانی در آن اتفاق نیفتاده است.
درباره مشکل اجتماعی بیشتر توضیح میدهید؟
اگر الان میگوییم که گفتگو در خانوادهها کم شده است یکی از دلایلش همین محدود شدن زبان است. فرض بگیرید والدی بخواهد با فرزند نوجوانش درباره بلوغ و مسائل جنسی صحبت کند، آنقدر کلماتی که درباره این موضوع در گنجینه زبانیمان هست، محدود شده و با کلمات روزمره به یک معنی درآمده که اصلا نمیتوان گفتگو را شکل داد. یعنی در دو سه دهه اخیر بسیاری از کلمات عادی، به عنوان کلمه نمایانگر امر جنسی نشاندار شدهاند پس والد هرچه بگوید، ذهن بچه جای دیگری میرود و گفتگوی موثر صورت نمیگیرد، چون واژگان بینشان را از دست دادهایم.بعد بعضی از والدین میگویند که بچههای امروزی بیادبانه صحبت میکنند و از کلمهها در جای خودشان استفاده نمیکنند. خب چه جای این کلمات استفاده کند؟ مگر چیزی غیر از اینها بوده و برای او نگه داشتهایم و یادش دادهایم که حالا استفاده کند؟ مثل اینکه ما در زدن و اجازه گرفتن را به بچه یاد نداده باشیم و وقتی بدون اجازه وارد اتاق بشود بگوییم چرا در نزدی؟ بچه در این مواقع هاج و واج ما را نگاه میکند و میگوید خب باید چه کار میکردم؟ درباره زبان هم دقیقا همین اتفاق میافتد.این مسئلهای است که باید درباره زبان کودکان دهه هشتاد در نظر بگیریم و به این فکر کنیم که اگر همین روند در بیتوجهی به زبان معیار اتفاق بیفتد، نوع مواجهه ما با نسلهای بعدی چگونه خواهد شد.
چاپ در شماره۱۳۹۵ روزنامه ی یادگار امروز مورخ ۱۴۰۲/۰۸/۱۴
دیدگاه ها