در گفت و گو با یک اقتصاددان در خصوص برنامه هفتم توسعه مطرح کرد؛
ایران در بین کشورهای خاورمیانه پیشینهای نسبتاً طولانی از برنامهریزی برای توسعه اقتصادی دارد. تا زمان انقلاب در سال ۱۳۵۷، پنج برنامه توسعه با مدتهای گوناگون در ایران در یک بازه سی ساله پیاده شد؛ و پیش از این تلاشها برای برنامهریزی انواع کمتر رسمی مداخله دولت در اقتصاد مختلط دولتی و خصوصی این کشور صورت گرفته است.متن کامل لایحه برنامه هفتم توسعه نیز بالاخره روز ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ رونمایی و منتشر شد.در این میان اما دکتر ایمان زنگنه، دکترای اقتصاد پولی و مالی، عضو انجمن اقتصاد ایران و استاد دانشگاه، درباره کارکرد و تدوین برنامههای توسعه در ایران اظهار میکند: «اکنون اساسا این مساله که گروهی بنشینند و برای یکسری اهداف، از سیاستهای فرهنگی تا اجتماعی و اقتصادی بخواهند برنامه ریزی دستوری بکنند دیگر قابل انجام نیست»این کارشناس اقتصادی درباره کارکرد و لزوم وجود برنامه توسعه در کشور میگوید: «در ابتدای این مبحث باید به این نکته توجه شود که آیا ضرورتا برنامه محور بودن راه کامیابی است یا خیر؟ یعنی در همین ابتدا باید به این مساله توجه شود که آیا لزوما کشورهایی که راه توسعه را پیموده اند برنامه محور بوده اند و آیا اصلا کشورهایی که به آنها لقب کشورهای توسعه یافته داده ایم با روش برنامههای توسعه و برنامه نویسی این مسیر را پیموده اند و یا تجربه این کشورها نسبت به این موضوع دقیقا چیست. نکته دیگر اینکه امروز رستگاری از چه مسیری میگذرد.»وی میافزاید: «دوم اینکه آیا به واقع در کشور ما، تجربه اجرای این برنامهها با توفیقاتی همراه بوده یا خیر؟ اگر بخواهیم به این توجه کنیم که اگر اصولا بخواهیم سازماندهی برای فرایند توسعه داشته باشیم، این مساله اتفاق بدی نیست، اما باید توجه کرد که امروزه حتی نسبت به همین رویکرد نیز کمی با تشکیک نگاه میکنند.»این استاد دانشگاه در بخشی از سخنانش نیز درباره نحوه برنامه نویسی در کشور که حتی میتوان آن را برنامه نویسی عاطفی نیز دانست تصریح میکند: «ما در کشور و بعد از انقلاب با بیشتر برنامهها گویی احساسی برخورد کردیم و آنچنان که باید، اقتضای لحاظ محدودیتها برای نویسندگان برنامههای مختلف معنایی نداشت و به تعبیری میتوان گفت؛ گویا آمال و آرزوها بود که بیشتر در نوشتن برنامههای توسعه دخیل بود نه لزوما توان، مقدورات و امکانات. در واقع برای مثال میگویم وقتی مثلا در برنامه از کاهش تورم سخن گفتیم بیشتر از آن که شرایط علمی و واقعی را مدنظرقرار بدهیم، این آمال و آرزوهای ما بود که در نگارش برنامه دخیل شده بود.»وی میافزاید: «این مساله را به بسیاری موارد دیگر نیز میتوانید تعمیم دهید. اهدافی نظیر اینکه نرخ بیکاری و نیز تورم تک رقمی شود و یا صادرات افزایش پیدا کند (آن هم با درصدهای بالا) همین طور در برنامههای توسعه نوشته میشد بدون اینکه اصلا راهکار دقیق و کارآمدی برای اجرایش درنظر داشته باشیم. در واقع چه مواردی که در اقتصاد مثبت میدانستیم و خواهان افزایشش بودیم و چه موارد منفی را به صورت احساسی در برنامههای اخیر گنجانده ایم. اینجاست که میتوان گفت که در حقیقت بین اهداف برنامه و گامهایی که برای رسیدن به آن برنامه باید طی میشد با واقعیات میدانی اقتصادی ایران، انطباقی مشاهده نمیکنید. در واقع یک گسستگی بین واقعیات و انتظارات اقتصادی وجود دارد.»«همین نشان میدهد که در حیطه برنامه نویسی همواره یک نگاه آرمانی نسبت به بندها و یا بخشها و فصول برنامه وجود داشته که اتفاقا خیلی انطباقی با محیط واقعی اقتصاد ایران ندارد و در ادامه نیز این آرمانها اجرا نمیشود، یعنی در بهترین حالت شاید بتوان گفت کمتر از نیمی از این برنامهها امکان اجرا دارند. اگر به گزارشهای موجود سازمانهای ذیربط همچون دیوان محاسبات درباره میزان تحقق برنامههای توسعه نیز نگاه کنید، میبینید که کمتر از ۴۰ درصد هم اجرا نشده است.»
چاپ در شماره ی۱۷۷۶روزنامه ی یادگار امروز مورخ۱۴۰۲/۰۳/۱۸
دیدگاه ها