نگاهی به مشکلات کارگران به مناسبت هفته کار و کارگر

بی‌توجهی دولت به زنان کارگر

(نسرین هزاره مقدم/ گروه اقتصاد یادگار امروز)

هنوز نمی‌دانیم چه تعداد از زنان شاغل، سرپرست خانوار هستند، چه تعداد در اقتصاد غیررسمی مشغول به کارند و چه نرخی از این زن‌ها بیمه و حداقل دستمزد ندارند. اولی را زاهدان دیدم، در بلوارِ مقابلِ ایستگاه راه آهن بساطی داشت و به خاطر عید نوروز و آمدن تعداد اندکی مسافران نوروزی به شهر، دستبند و گردنبند و زیورآلات صنایع دستیِ بافت خودش را می‌فروخت. این زن بیمه و بازنشستگی هم ندارد.

با دومی روی نیمکت‌های یکی از ایستگاه‌های متروی تهران دیدار می‌کنم؛ ساعات‌ پایانی یک بعدازظهر بهاری‌ست، برای درمان زخم معده شدید به بیمارستانی در تهران آمده و می‌خواهد به اسلامشهر برگردد، او حتی دفترچه بیمه هم ندارد؛ در تمام این سال‌ها، یک بیمه‌ی ساده دستش نداده‌اند اما روی دست‌هایش اثرات تیره‌ی سال‌ها کار سخت در کارگاه‌های مختلف از سبزی پاک‌کنی تا بسته بندی قند و مواد غذایی به چشم می‌خورد؛ دست‌ها خیلی پیر است حدوداً شصت ساله اما این زن تازه به چهل سالگی پا گذاشته است.

درد دل‌های زن اول در نزدیکی‌های آنجایی که زاهدانی‌ها فلکه رستم می‌گویند، بیش از حد شبیه درددل‌ها و صحبت‌های زن دوم در ایستگاه مترویی در تهران است. زنِ ساکن اسلامشهر که سال‌ها پیش از روستاهای اردبیل «پیِ کار» به تهرانِ بزرگ مهاجرت کرده و بعد از متارکه با همسر به نان آور خانواده بدل شده – تنها نان آور یک خانواده سه نفره- از همان دردهایی رنج می‌برد که زن هنرمند بلوچ در زاهدان؛ هیچ کدام حقوق ثابت ندارند، کارشان کارمزدی و در نهایت روزمزدی‌ست؛ هر دو علیرغم توانمندی‌های بسیار و سال‌ها کار سخت، همچنان بیمه ندارند و برای یک بیماری کوچک باید معطل و سرگردان باشند، ضمن اینکه بعد از سال‌ها زحمت کشیدن هیچ امیدی به بازنشستگی و مستمری ناچیزِ آن هم نیست.

زنان سرپرست خانواری که با هزار و یک زحمت نان شب خانواده‌ خود را به دست می‌آورند، خانه ندارند و با این شرایط سخت زندگی، دیگر در خود توان پرداخت اجاره خانه را نمی‌بینند؛ هیچ دولتی در دهه‌های اخیر به فکر تامین مسکن، یک چاردیواری حداقلی و ساده برای زنان بدون سرپرست و نان آور، نبوده‌ است؛ در هیچ یک از طرح‌های رنگارنگِ مسکن، این زن‌ها که سرمایه و آورده‌ی چندانی ندارند و متقاضیان بالقوه‌ی وام‌های سنگین و بهره‌های درشت آن نیستند، در اولویت قرار نگرفته‌اند.

 

فقدان آمارهای قابل اطمینان

زنان کارگر در فضای غیرقانونی و غیررسمی اقتصاد در همه جای جغرافیای ایران پراکنده‌اند. شاید یکی از اولین راه‌ها برای درک سطحیِ رنج مشترک این زنان، آنگونه که سیمین یعقوبیان (فعال حقوق کارگران) می‌گوید «یک آمارگیری خانوار دقیق با جزئیات کامل از زنان سرپرست خانوار و شاغل باشد تا تعداد زنان سرپرستِ فاقد مسکن و شاغل در اقتصاد غیررسمی و بدون بیمه مشخص شود».

او می‌گوید: متاسفانه هنوز نمی‌دانیم چه تعداد از زنان شاغل، سرپرست خانوار هستند، چه تعداد در اقتصاد غیررسمی مشغول به کارند و چه نرخی از این زن‌ها بیمه و حداقل دستمزد ندارند؛ اما براساس شواهد امر، حداقل دو میلیون زن در کشور، در اقتصاد غیررسمی و بدون بیمه و مختصات قانونی کار می‌کنند؛ این آمار البته تخمینی‌ست و مسلماً زنان بسیاری در آن به حساب نیامده‌اند.

یعقوبیان بی‌توجهی دولتمردان و نمایندگان مجلس در قبال زندگی این گروه‌های در معرض خطر را سوژه انتقاد قرار می‌دهد و بیان می‌کند: هیچ زمان به این زن‌ها توجهی نشده است؛ هیچ طرح یا لایحه‌ای در حمایت از اینها در دستور کار قرار نگرفته است؛ وقتی مجلس و دولت‌ از مقوله‌ی «اشتغال زنان» یا «حمایت از زنان شاغل» سخن می‌گویند منظورشان فقط زنانی‌ است که در بدنه‌ دولت مشغول به کار هستند؛ از قوانین زایمان و شیردهی گرفته تا حمایت از امنیت شغلی و کار پاره‌وقت؛ هیچ حمایتی از زنان کارگر نمی‌شود، حتی زنان کارگر بیمه شده در اقتصاد رسمی، چه برسد به زنان کارگری که بیمه ندارند و نام‌شان هیچ کجا ثبت نشده است.

 

(چاپ در شماره‌‌ی ۱۲۴۲ روزنامه‌ی یادگار امروز

مورخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۲)

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منشور اخلاقی

تبلیغات

پیشخوان

روزنامه امروز خراسان جنوبی

خوش آمدید

ورود

ثبت نام

بازیابی رمز عبور