(سارا گلستانی/ روانشناس)
زنان در مقابل خشونت سکوت میکنند، زیرا هنوز به حقوق، جایگاه و ارزش خود آگاه نیستند، به همین دلیل است که نخستین افرادی که باید در مقابل خشونت آموزش ببینند و پرورش یابند، زنان هستند. در کشور انواع خشونت علیه زنان رایج است، بهطوراساسی انواع خشونت از جمله خشونتهای کلامی، غیرکلامی و رفتاری گسترده است، همچنین خشونتهایی در محل کار افراد و انتخاب اشخاص براساس جنسیت آنها صورت میگیرد که زنان را به لحاظ جنسیتی در جامعه و خانواده یا محیط کار تحتالشعاع قرار میدهد. البته با آموزش، فرهنگسازی و ایستادگی میتوان معضل خشونت علیه زنان را رفع کرد.
درباره تأثیر خشونت علیه زنان در خانوادهها، هم باید گفت که نقش زن باعث میشود، خانواده به عنوان یک گروه به رسمیت شناخته شود، خانواده شامل اعضای گروهی از جمله زن، مرد و فرزند هستند، در غیر این صورت هر کدام از این نقشها را خود فرد باید برعهده گیرد. در حالحاضر خانوادههای تکنفرهای وجود دارد که زن یا مرد مجرد به تنهایی زندگی میکند و به لحاظ اقتصادی خانواده تکنفره محسوب میشود، اما به لحاظ روانشناختی، نمیتواند تمام نقشها را برعهده گیرد و لازم است فرد دیگری را در کنار خود داشته باشد.
زن و مرد هر دو در ایجاد خانواده و گروهی به نام خانواده نقش دارند، که هریک از آنها حذف شود پیکره خانواده از یکدیگر میپاشد، همچنین هر کدام از آنها آسیب ببیند مورد خشونت، پرخاش و بیعدالتی واقع میشود، در نتیجه کل خانواده تحت تأثیر قرار میگیرد. از آنجا که یکی از مهارتهای زنان در راستای تجربه، شناخت و تنظیم هیجانات خانواده است و مردان مهارت کمتری در شناخت هیجانات و تنظیم آن دارند، بهطورطبیعی زمانی که خشونتی علیه زن اعمال میشود، هیجانات موجود در فرایندهای زیستی پیکره خانواده مسدود میشود و از بین میرود که میتواند گرههای روانشناختی بسیاری ایجاد کند و فرایند زندگی و روند آن را متوقف کند.
(چاپ در شماره ی ۱۱۷۳ روزنامهی یادگار امروز
مورخ ۲۴ دی ۱۴۰۱)
دیدگاه ها