طبقه‌بندی به سبک معکوس

(حسن نجف‌وند/ مدیر مسئول)
ساختار طبقاتی در ایران به دلیل تفاوت‌های فرهنگی، قومی، مذهبی، گسست‌های تاریخی هجوم کشوهای خارجی و حتی هجوم اقوام و ایالات متعدد در داخل ایران باعث شده حتی متفاوت‌تر از ساختار طبقاتی در کشوهای توسعه نیافته باشد و تحلیل ساختار طبقاتی ایران با دشواری‌های خاص مواجه می‌شود؛ اما همین تحولات داخلی ایران و ماهیت‌های کارکردی گوناگونی که در دولت‌های ایران وجود داشته باعث شکل‌گیری متعدد ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی در ایران شده و طبقات مختلفی پدیدار شدند و اگر بخواهیم براساس ۴ رویکرد اقتصادی تحلیل کنیم (شامل: ۱-رویکرد اقتصادی براساس نظریه ماکس است که تضاد طبقاتی، نیازهای متقابل طبقات باعث ایجاد ساختارهای طبقاتی می‌شوند. ۲- رویکرد لیبرال وبری براساس دیدگاه ماکس وبر است و روی پدیده‌های اجتماعی تاکید می‌کند و معتقدند که ساختار طبقاتی براساس پایه‌های مناسبات بازار بصورت تاریخی و روند طبیعی شکل می‌گیرد و این ساختارها شامل افرادی می‌شود که هم دارای فرصت و نفوذ اقتصادی سیاسی هستند و همچنین دارای مزیت‌های مشترک اجتماعی هستند. ۳- رویکرد کارکردگرایانه براساس نظریه پارسونز است که ساختارطبقاتی را ناشی از اندیشه دموکراسی می‌داند و معتقدند که عواملی مانند قدرت، ثروت، روابط اجتماعی و خویشاوندی در شکل‌گیری ساختار طبقاتی تاثیر دارد و نمی‌شود یک معیار خاص برای ساختار طبقاتی در نظر گرفت. ۴- رویکرد تلفیقی که پس از جنگ جهانی دوم با تاثیرپذیری از انقلاب‌های تکنولوژی و سیستم ارتباطات موجب دگرگونی‌هایی در ساختار طبقاتی شد که به نوعی مشابه ساختار طبقاتی دوران پهلوی می‌باشد که این باعث شده مشارکت طبقات در تصمیم‌گیری‌های سیاسی توسط احزاب، سندیکاها، مطبوعات و براساس تفاهم‌نامه‌های کارگری و کارفرمایی یک نوع رویکرد تلفیقی بوجود بیاید که ناشی از نظریه آنتی گیدونز، داراندوف و چند نظریه پرداز دیگر است.) نتیجه می‌گیریم ساختار طبقاتی در ایران تقریبا تلفیقی است با این تفاوت که در نظام جمهوری اسلامی ویژگی‌های طبقاتی تصمیم‌گیرنده، ایدئولوژی، تحصیل‌دار بودن دولت، نقش فرهنگ در روابط اجتماعی، رفتارهای سیاسی و فقدان اندیشه و آگاهی‌های طبقاتی و تاثیر آن‌ها بر اقتصاد جامعه را مد نظر قرار دهیم متوجه خواهیم شد که ماهیت و مراحل طی شده‌ای که ساختارهای طبقاتی در کشورهای توسعه یافته یا صنعتی داشتند متاسفانه در ایران شکل نگرفته است و دگرگونی‌هایی که باعث ساختارهای طبقاتی شده در ایران متفاوت‌تر از کشورهای توسعه یافته است.

مسائل سیاسی برساختارهای طبقاتی درایران تاثیر داشتند و این مهم نتیجه مثبتی در کشور نداشته است که می‌توان به :۱- عدم تعادل منطقی بین حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ، فردی بودن حوزه سیاست، تنگ کردن عرصه ارتباطات برای نیروهای اجتماعی و نبود استقلال در حوزه اقتصاد از دولت ۲- باتوجه به این‌که انقلاب سال ۵۷ در ایران ناشی ازتحول در ساختار طبقاتی سال‌های مشروطه بوده اما ماهیت دولت ما یک دولت تحصیل‌دار بوده که باعث شده ما نه شرایط قبل از سرمایه‌گذاری و نه شرایط بعد از سرمایه‌داری را تجربه کنیم، درواقع ما همیشه در حالت گذر بودیم ۳- رابطه تعاملی دین و دولت؛ در جایی که ساختار طبقاتی مثمر ثمر و روبه رشد بوده بین دین و دولت یا دین و جوامع یک تعادل برقرار شده اما در ایران مخصوصا پس از انقلاب تعامل بین دولت و جامعه به دلیل نگاه ویژه به مذهب شکل نگرفت ۴- در ایران همیشه قدرت سیاسی بر قدرت اقتصادی غلبه داشته در صورتی که در کشورهای توسعه یافته قدرت اقتصادی باید زمینه‌ساز قدرت سیاسی باشد درنتیجه در ایران برای تحصیل ثروت و شان و منزلت اجتماعی باید از قدرت سیاسی برخوردار بود و ثروت و مالکیت خمیر مایه حوزه سیاست می‌شوند ۵- در کشورهای توسعه یافته مردم تصمیم گیرنده هستند اما در کشور ما دولت تصمیم گیرنده اصلی است و بی‌ثباتی ناشی از تصمیمات دولت در حوزه‌های اقتصادی و سیاسی و عدم تضمین و تخصیص کافی برای این سیاست‌ها باعث ناکارآمدی و عدم شکل‌گیری درست ساختارهای طبقاتی شده است در واقع در جوامع پیشرفته مردم نقش اصلی را ایفا می‌کنند و دولت‌ها کارگزار هستند اما در ایران برعکس است و نیروهای اجتماعی بصورت آمرانه توسط دولت‌ها سازمان‌دهی می‌شوند.

 

(چاپ در شماره‌ ی ۱۱۶۸ روزنامه‌ی یادگار امروز

مورخ ۱۹ دی ۱۴۰۱)

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منشور اخلاقی

تبلیغات

پیشخوان

روزنامه امروز خراسان جنوبی

خوش آمدید

ورود

ثبت نام

بازیابی رمز عبور